رفتن به سمت سالن رقص کاباره ات توی سالن میچرخید و جونگ

رفتن به سمت سالن رقص کاباره ، ا.ت توی سالن میچرخید و جونگ کوک اون دخترو به خودش چسبونده بود
باز هم چرخید چین های دامنش توی سالن باز شده بود 
و جونگ کوک نزدیک تر
بیشتر چرخید
و جونگ کوک نزدیک تر شد ، خیلی نزدیک
ا.ت ایستاد چین های دامنش یکباره بسته شدن همینطور که دستاش توی دستای اون پسر بود و نفس نفس میزد
چشماش تار شد

"جئون اون دختر رو بوسید ؟"

"هوم ؟ چیزی گفتی ؟"

ا.ت با لبخند مصنوعی جوری که انگار براش مهم نیست جوری که وانمود میکرد تنها امیدش به جونگ کوک رو از دست نداده زمزمه میکرد

"نه ! حتما اشتباه شنیدی"

آهنگ قطع شد ، همه جمعیت از سالن خارج شدن صدای جونگ‌کوک به ‌گوشش رسید که داشت با اون دختر حرف میزد

"تو برو طبقه‌ی بالا چاگیا من بعدا میام پیشت" 

طبقه‌ی بالا پر از اتاقای خالی بود اتاقایی مخصوص جنده هایی که میان اینجا پسرای پول دار رو تیغ برنن
ا.ت از پسره خدافظی کرد و روی صندلی های کنار پیشخوان نشست
سرش رو بالا گرفت . نه نباید الان گریه کنه نه بخاطر جئون

"یه 85% برام بیارین"

بعد از چند مین سفارشش رو آوردن دسته‌ی باریک لیوان رو گرفت  انگار از الکل به عنوان قرص فراموشی استفاده میکرد ؛

"کاش بتونی همه چیز رو پاک کنی کاش بتونی اون خاطرات رو پاک کنی کاش بتونی لبای جئون رو از روی لبای اون دختره‌ی عقده‌ای برداری ، چندتا لیوان بخورم تا اینکارو کنی؟"

"خب هفتمین لیوان !"

لیوان رو آروم آروم به لباش رسوند خواست یکسره تمامش رو سر بکشه ، که ینفر اونو از دستش کشید یواش چشماش رو باز کرد به سمت اون فرد برگشت ، ابرو‌هاش تو هم گره خورد ؛ نگاه تیره و تار اون پسر وجودشو در بر گرفت
2 مین به هم خیره موندن نگاهشون مثل دیواری آهنی بودکه جلوی حرف زدنشون رو میگرفت ، تا اینکه ا.ت لب از لب باز کرد و این دیوار سفت سخت نگاهاشون به هم رو شکست

"مگه نمیبینی میخوام فراموشت کنم؟ ازین جا برو جئون !" 

جونگ کوک هنوزم با حرص و نگاهای عصبی به ا.ت خیره شده بود روی صندلیه کنار ا.ت نشست دستش رو روی شونه‌ی برهنه‌ی ا.ت گذاشت ؛ جوری نگاهش میکرد مثل همون روز اولی که همو دیدن مثل همون وقتا که برای اولین بار عاشق شدن

"این چه لباسیه ؟ یادم نمیاد تاحالا اجازه داده باشم اینجوریه بیای بیرون"

"جئون ! ما جدا شدیم خب ! نظر تو ارزش محل سگ هم نداره"

"اون مردتیکه کی بود؟ چرا باهاش رقصیدی ؟"

"به تو هیچ ربطی نداره"

ناگهان صداش بلند شد نه اونقدری که مردم دورشون حلقه کنن و منتظر دعوا باشن ولی به قدری بود که لحظه‌ای باعث شه وجود ا.ت بلرزه
"جواب منو درست بده !"

ادامه دارد....
دیدگاه ها (۱)

a lettel from aisan

"چرا باید بهت جواب بدم ؟ تو کی هستی مگه که به من امر کنی ، چ...

she`s mine only my girl

سناریو تصویری بعدی از کی باشه ؟ 🌬

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط